129

تو نمیــــ بینیــــــــ بودنم را...نمیدانیــــ ...کاشــــ تمام میشدم از این نبودنـــ... از این آغوش های پنهانیـــــ... از این حواسم بهت بودن های یواشکیـــــ...

آنقدر مترسکــ عاشق پرندهــ شده بود که باور داشتــ اگر لو برود... نابود میشود...