تو نمیــــ بینیــــــــ بودنم را...نمیدانیــــ ...کاشــــ تمام میشدم از این نبودنـــ... از این آغوش های پنهانیـــــ... از این حواسم بهت بودن های یواشکیـــــ...
آنقدر مترسکــ عاشق پرندهــ شده بود که باور داشتــ اگر لو برود... نابود میشود...
ماهـــ نما
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1391 ساعت 12:34 ق.ظ
مگر میشود نیامده باز به جانبِ آن همه بینشانیِ دریا برگردی؟ پس تکلیف طاقت این همه علاقه چه میشود؟! تو که تا ساعت این صحبتِ ناتمام تمامم نمیکنی، ها!؟ باشد، گریه نمیکنم گاهی اوقات هر کسی حتی از احتمالِ شوقی شبیهِ همین حالای من هم به گریه میافتد. چه عیبی دارد! اصلا چه فرقی دارد هنوز باد میآید، باران میآید هنوز هم میدانم هیچ نامهای به مقصد نمیرسد حالا کم نیستند، اهلِ هوای علاقه و احتمال که فرقِ میان فاصله را تا گفتگوی گریه میفهمند فقط وقتشان اندک و حرفشان بسیار و آسمان هم که بارانیست ...!
کاش همیشه تمام شود .. نبودنهای واقعی و بودنهای دروغین ...
با فانوس موافقم
خسته کننده تر از نبود بودن دروغین
مگر میشود نیامده باز
به جانبِ آن همه بینشانیِ دریا برگردی؟
پس تکلیف طاقت این همه علاقه چه میشود؟!
تو که تا ساعت این صحبتِ ناتمام
تمامم نمیکنی، ها!؟
باشد، گریه نمیکنم
گاهی اوقات هر کسی حتی
از احتمالِ شوقی شبیهِ همین حالای من هم به گریه میافتد.
چه عیبی دارد!
اصلا چه فرقی دارد
هنوز باد میآید، باران میآید
هنوز هم میدانم هیچ نامهای به مقصد نمیرسد
حالا کم نیستند، اهلِ هوای علاقه و احتمال
که فرقِ میان فاصله را تا گفتگوی گریه میفهمند
فقط وقتشان اندک و حرفشان بسیار و
آسمان هم که بارانیست ...!
(سید علی صالحی)
http://www.seyedalisalehi.com
خیلی قشنگ بود واقعا
بیچاره مترسک