هیــــــــــــ دوستت دارمــــــــــــــ هیــــــــــــــ دوستم داریــــــــــــــــ هیـــــــــــــــ با توامـــــــــــــــــــ ...!
دارم چرند میگم
مغزم پره از حرفایی که نمیدونم کجا خالی کنم .پره از حرفای دیگران. پره از حرفای دلم. ا افکارم. ا دور و برم. خدایا.من ازت یه زندگی ساده و آروم میخوام.که جمعه ها برم کوه.صبحها آروم صبحونه بخورم و وقتی میخوابم چشام خیس نباشه.خدایا من ازت یه یار میخوام.یار.نه بار.بال میخوام.نه خار.که با خندش بخندم و با گریش گریه کنم.که به امید اون صبح بیدار بشم.راه برم .زندگی کنم.نفس بکشم.براش بمیرم.برام بمیره.نه فقط حرفشو بزنه.نه زیرآبی بره . با یکی دیگه خوش باشه.
آخ خدااااااا دلم یه بلندی میخواد که برم عرررررر بزنم و جیغ بکشم.کم دارمش.کم.خودمو یادم رفته.خودمو دور برمو.کجاییییییی پ؟؟ خدا ؟ هاند؟؟؟ کجایی؟؟؟
سکوت میکنم در انتهای فریاد های درونم و عاشق اینم که بی هدف قدم بزنم و در هوای سرد زمستان بخار گرم دهانم بفهماند به مـــــن که زنده ام. که وقتی تنها صدای قدم های خودم ساز میزند بگریم....اشک بریزم ...