75

میری  صورتتو  Vax میکنی  تا شاید یه رو  از راه برسه آروم دست شو  بذاره  رو  گونت تا حسش کنیـــ  !ولی  حس کن واقعیتو !این  نبودن  و ندیدن واقعیت تو رو  از پا در میاره!راحت با قضیه کنار بیا!وقتی هیچ صدایی از هیچ جای دنیا  حرفتو  نفهمه و  داد بکشی!! فقططط باعث  میشه دو سه تا واحد اون ور تر صدای دادتو بشنوند و  شاید محکوم بشی  به  خیلی چیزایی که واقعیت  نداشته و نداره و   هیچکی نمیدونه دردت چیه!و بازم محکم   به پیشونیت  بکوبی که  یه دقیقه باهام حرف نزنید!بذارید نفس بکشم!و حالا که کلاسی و درسی نیست که بتونی  ا خونه بزنی بیرون  یکم  تنهاااااااا تو خیابون و  ایستگاهای شرکت محترم واحد ....brt  بشینی و  فـــــــکر کنی! به اینکه چقدر تند  خو  شدی  یه مدته!چقدر زوددد بهت بر میخوره!و چقدر یادت رفته   خودتو!وکاش بود تا آروم ببوسیش یه نفس عمیق بکشی  که کنارته!

ولی

باید دید !باید درک  کرد که این یه دوره  هم میگذره و یه در رحمت بلاخره  باز میشه و  میتونی  یه نفس راحت  بکشی!یه رو میرسه که بتونی تنهاییتو با خریدن و خرج کردن بیخودی پولات جبران نکنی!و آخر برج کم نیاری!!!:دی

ولی

میشه کنار اومد با دوووود کردن  یواشکی !میشه کنار  اومد با زدن  چند تا  ترقه زیر پیلوت  حس کردن اینکه چه بامزه میشه  چهره های همسایت وقتی میبینی میترسن!!میشه  موند  سر قول !میشه خندید به  چهره  مریضایی که با دیدن آمپول و تجویزش  چقدررررر خنده دار میترسن!و یا فلپ هایی که چرکــــو عفونت میزنه بیرون و جیگرت حال میاد ....!میشه وقتی کنارت بود اروم یه گوشه نشست...!وقتی بود.

میشه نبوسیدت...!

نه...!؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
مسافر پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ق.ظ http://doncorleone.blogsky.com

مینویسم سکوت تو بغض خفته بخوان

مینویسم عشق تو گورستان ببین

...!ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد