41

تا کی عطــــرت را ببویــــم  و در حسرت آغوشتـــــــــ آه بکشم...!

گرچهـــــ

پیهــــــــ  نبودنت  را  به تنم مالیده  ام و بوی لالیکـــــــ هم نمیــــ چربد بر آن ـــــــــ ...!

نظرات 4 + ارسال نظر
نیما شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://n-poems.blogsky.com/

پستهای قشنگی اینجا گذاشتی

بیشترشون رو خوندم زیبا بودند و البته بعضیهاشون قابل تامل!

نیما شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://n-poems.blogsky.com/

قالب نو مبارک

چقدر عوض شده اینجا!

اصلن من تا حالا اینجا اومده بودم!؟

خاطره شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ب.ظ http://rahalost.blogsky.com

سلام ممنون دوست خوب که سرزدی

ایلیا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ http://ghalbezakhmi.blogsky.com

دلم تنگ است

نمی دانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی

پریشان حالم و بی تاب میگریم

و قلبم بی امان محتاج مهر توست

نمی دانی چه غمگین رهسپار

لحظه های بی قرارم من

به دنبال تو همچون کودکی هستم

و معصومانه می جویم پناه شانه هایت را

که شاید اندکی آرام گیرد دل...

دلم تنگ است...

و تنهایی به لب می آورد جانم

بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل

که بی پروا تلنگر می زند بر من و می گوید به من

نزدیک نزدیکی..

چه شیرین است....

پر از احساس یک خوشبختی نابم

پر از امید خوب سبز دیدارم

و می خواهم که نامت را به لوح سینه بنگارم

و نجوایی کنم در دل

و گویم تا ابد من

دوستت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد