در هر ایستگاهی که پیاده شویکنار تو اماین قطارمثل همیشه در کف دستم راه میرود ...!
گمان کنم باید بروم سراغ شیشه های همسایه شیشه های خانۀ خودمان دیگر کفاف نمی دهند بس که ها کرده ام و رویشان قلب کشیده ام فقط قول بده زودتر بیایی پیش از آنکه شیشه های همسایه ها هم دیگر ... جایی برای قلب من نداشته باشند!
گمان کنم باید بروم سراغ شیشه های همسایه
شیشه های خانۀ خودمان دیگر کفاف نمی دهند
بس که ها کرده ام و رویشان قلب کشیده ام
فقط قول بده زودتر بیایی
پیش از آنکه شیشه های همسایه ها هم دیگر ...
جایی برای قلب من نداشته باشند!